بحث تفکر (3) طرح عملیاتی برای شفاف سازی نگره های پسین ذهن
مقدمه ای برای مطالعه کتاب رشد
یکی از طرح های عملیاتی برای تغییر گزاره های پسین ذهن توجه داشتن به پایه های این سیستم است.
تفکر که مد نظر ماست ما دارای سیستمی است
منظور از سیستم چیست؟
برای توضیح در اینجا نیاز به دقت بیشتر شما دارم
یک سیستم از پایه های مختلفی تشکیل شده است
انسان برای ادامه حیات خود در این دنیا محتاج به این سیستم فکری است
محال است که انسانی بدون سیستم فکر حرکتی داشته باشد
محال است که مردی بدون سیستم فکری سر کار برود و خود را به سختی بیندازد
محال است که مادری بدون سیستم فکری به فرزند کوچک خود شیر بدهد و برای او سختی ها را تحمل کند
محال است دانشجویی بدون سیستم فکری وارد دانشگاه شود و ادامه تحصیل بدهد
محال
است طلبه ای بدون سیستم فکری درس بخواند و تبلیغ کند
اگر یادتان باشد در آخرین شب حیات در شرح دعای 33 به این سیستم فکری اشاره ای شد
یکی از کارهایی که در دعای 33 می شود این است که پایه های فکری مرا در مورد خیر تغییر می دهد که با انس(قرائت مکرر همراه با توجه به معانی و تفکر در آن و تطبیق دادن آن با اتفاقات روز زندگی سبب این انس می شود) با این دعا این تغییر در لایه های زیرین تفکر ما پدید می آید.
سیستم فکری را داریم و نیاز به کسب کردن آن نداریم فقط کاری که باید انجام دهیم این است که آنرا پالایش و باز تعریف کنیم.
ما از زمانی که یاد می گیریم از واژه ها برای رسیدن به اهداف خود کمک بگیریم باز سیستم فکر آشنا شدیم.
مثلا زمانی که در سن دو سالگی هستیم و برای رسیدن به هدفی مثل آب واژه آن را بر زبان جاری می کنیم با سیستم فکر آشنا شدیم.
گرچه هنوز آموزش دقیقی از دوران کودکی نگرفته ایم که چگونه از این سیستم حداکثر استفاده را بکینم اما همینی هم که الان داریم به طور دست و پا شکسته جای امید دارد.
بین سیستم زبان انسان و سیستم فکری انسان رابطه این همانی وجود دارد و این دو مانند هم اند و هم زبان با هم رشد می کنند
به میزانی که زبان انسان رشد کند فکر هم رشد پیدا می کند(توجه داشته باشید سیستم زبان به معنای یاد گرفتن واژه ها و ساختارهای دستور از زبان ها مختلف نیست به این معنا که اگر کسی چند زبان بلد باشد پس چند نوع فکر کردن بلد است.)
منظور ما از سیستم زبانی همان قوه ناطقه انسان است که در منطق وجه تمایز میان انسان و حیوان است البته انسان فقط این وجه تمایز را ندارد بلکه امور بسیار مهم تر دیگری نیز وجود دارد مانند قوه عقل که این قوه چیزی جدای از فکر است.
پس اکنون منظور ما از فکر مشخص شد
ولی سوال اینجاست که این سیستم فکری که همه ما داریم آن را از کجا کسب کرده ایم؟
نتیجه این بخش در قالب دو پرسش
1: پایه های مهم سیستم فکری انسان چیست؟
2: این پایه های مهم را از کجا کسب کرده است؟
جواب سوال اول
پایه های مهم فکری ما اول از همه برداشت ما از خودمان است. یعنی ما انسان را چگونه تعریف می کنیم؟ انسان غریزه است؟ انسان فطرت است؟ انسان عقل است؟ انسان هوش و استعدادهای ظاهری است؟ و...؟ این انسان امتداد دارد یا نه؟
اگر امتداد دارد تا کجا؟ اگر ندارد نهایت او چیست؟
این ها نمونه ای از سوالات بنیادین از انسان است این سوالات در وجود همه انسان ها جریان دارد و محال است که انسانی دیوانه نباشد و برای آن جوابی نداشته باشد.
پایه دیگری که ما می بایست در سیستم فکری به آن بپردازیم «دنیا» است.
دنیا یعنی محیطی که هم اکنون ما در آن قرار داریم. تعریف و برداشت ما از این محیط بسیار مهم است. انتظارات ما از محیط بسیار مهم است و این انتظارات بر اساس برداشت ها و تعریف ها است؟
پس تعریف و برداشت ما از این محیطی که در آن قرار داریم چیست؟ از این محیط چه انتظاری داریم؟
پرداختن به جواب های این دو سوال ما را به نیازهای جدیدی راهنمایی می کند.
این نیازهای جدید پایه های دیگر از سیستم فکری ما را می سازد.
نیاز به معبود برای پرستش یکی از نیازهای پایه ای ما است.
برداشت ما از خداوند چیست؟ کسی که در زمان پاسخ گویی به وجود خود و دنیا به آن می رسیم.
یعنی وقتی که می خواهیم به به فلسفه بودن خود و تعریف دنیا بپردازیم به وجود صانعی پی می بریم
وجودی حتی مشرکین مکه آن را انکار نکردند و قبول داشتند که خالق عالم الله است ولی تعریف و برداشت آن ها از خداوند محدود به خالقیت بود شامل ربوبیت و... نمی شد.
پس پایه سومی که در سیستم فکری می بایست به آن توجه داشته باشیم معبود و خالق این هستی است؟ برداشتی که ما از او داریم چگونه است و از کجاست؟
پایه چهارمی که می بایست به آن توجه کنیم این است که آیا ما دشمنی هم داریم؟ خصوصیت های این دشمن چیست؟ شیوه ها و رفتارهای او چگونه است؟
همه انسان ها برای ادامه حیات خود به گونه ای به این سوالات بنیادین جواب داده اند و بر اساس آن سبک زندگی را برای خود دست و پا کرده اند.
جواب هایی که ما انسان ها به این سوالات می دهیم یا بر اساس تفکر و تخیل خود است یا بر اساس نظام ها موجود و حاکم در دنیا.
هر کدام از سیستم ها حاکم در دنیا به گونه ای به این سوالات جواب داده اند و جواب های خود را در غالب فرهنگ و تمدن به بشریت عرضه می کنند و این فرهنگ و تمدن خود را غالب نماد ها کالاها سبک زندگی و.... نشان می دهد.
برای اینکه سیر بحث را گم نکنیم به پایه های این سیستم و سوالات بنیادین هر کدام که قطعا بیشتر از آنچه ما ذکر کردیم هست به صورت خلاصه می پردازم.
سیستم فکری هر انسانی پایه های دارد ( که تمام تفکر او که رفتارهای بعدی انسان از آنها ناشی می شود) که تمام فعالیت های او بر اساس آنها بنا نهاده شده است. چهار پایه از مهم ترین پایه های فکری انسان به همراه نمونه ای از سوالات بنیادین آن عبارتند از:
1: تعریف انسان
ما انسان را چگونه تعریف می کنیم؟ انسان غریزه است؟ انسان فطرت است؟ انسان عقل است؟ انسان هوش و استعدادهای ظاهری است؟ و...؟ این انسان امتداد دارد یا نه؟ اگر امتداد دارد تا کجا؟ اگر ندارد نهایت او چیست؟ و...
2: تعریف دنیا
تعریف و برداشت ما از این محیطی که در آن قرار داریم چیست؟ از این محیط چه انتظاری داریم؟
این محیط را هتل هفت ستاره وعده داده شده می دانیم؟ پلی برای عبور می دانیم؟ و...
3: برداشت ما از معبود و خالق هستی
برداشتی که ما از او داریم چگونه است و از کجاست؟ بر اساس قوه خیال است یا عقل؟
4: دشمن ما در هستی
آیا ما دشمنی هم داریم؟ خصوصیت های این دشمن چیست؟ شیوه ها و رفتارهای او چگونه است؟
حال تمامی انسان ها به این سوالات بر اساس منابع مختلفی پاسخ می دهند
بسیاری بر اساس محیط خانوادگی و وراثت به اینها جواب می دهند
یعنی همان تعریفی پدرانمان داشته اند همان را پذیرفته ایم و همان را ادامه می دهیم و برای آن بافتنی هایی هم درست کرده ایم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم.
و یا بر اساس محیط اجتماعی آن را تعریف می کنیم. چون اکثریت این را پذیرفته بودند ما هم قبول کردیم. چون نظام های حاکم بر دنیا تعریف هایی کرده اند و برای آن سیستم هایی را ارائه داده اند ما هم آن را قبول کردیم مانند آنچه امروز در عرصه علوم انسانی و... در مراکز علمی به آن پرداخته می شود.
و یا جواب های ما به سوالات بنیادین بر اساس قوه خیال و قوه واهمه است که آنقدر پیچیده و ظریف این کار را انجام می دهیم که خود فریب این ساخت و ساز قوه واهمه را می خوریم و گمان می کنیم شاهکار کردیم.
پس ما به سه منبع برای جواب به این سوالات اشاره کردیم 1: وراثت 2: محیط 3: قوه نفس و خیال(ریشه همه اینها قوه نفس و خیال است که شیطان آن را روزی می دهد)
حال کاری که ما در این مطالعه می خواهیم انجام دهیم این است که این پایه های مهم را باز تعریف کنیم.
تعریف هایی که ما از منابعی که ذکر شد گرفتیم امکان خطا در آن وجود دارد پس در ابتدای کار می بایست از نو چک و بررسی شود.
اما این بررسی کردن بر اساس چه شاخصه هایی باید باشد؟ شاخصه ای که یقین آور باشد و مانند وراثت و محیط و خیال نباشد.
این شاخصه وحی است.
ما می بایست بر اساس وحی، باز تعریفی مجدد از اصول سیستم فکری خود داشته باشیم.
برای رسیدن به این مطلب از کتاب رشد شروع می کنیم.
پس در کتاب رشد ما به دنبال جواب دادن به سوالاتی هستیم که به زیر بنای سیستم فکری ما کمک می کند
فایل کتاب رشد را گذاشتم کسانی که موفق نشدند اصل کتاب را تهیه کنند می توانند فایل پی دی اف آن را دانلود کنند.
حاشیه بر کتاب فراموش نشود مطالبی که به ذهن شریف می رسد را حتما بنویسید.
لطفا پس از مطالعه ما را در جریان مطالعه خود قرار دهید و اگر سوالی به ذهن شریفتان زد در خدمت هستیم
فایل دانلود
تشکر مطالب هیجان اور است !!!!!!